اميرعلي عزيز مااميرعلي عزيز ما، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

نبض زندگي

بعد از حمام مردونه

پسر قشنگ ما هر شب با بابا محمدش ميره حموم و حسابي بابا با اينكه هر شب پسرمون حموم هست ميشورش وقتي گل پسرمون از حموم مياد بياد حسابي لپاش گل انداخته و قرمز شده و انقدرم بابا محمد روش آب داغ ميريزه كه وقتي مياد از حموم بيرون دلش يه ليوان آب خنك ميخواد. پسر قشنگم واقعا تو بهترين پدر دنيا رو داري.           ...
29 شهريور 1396

كاردستي

پسر قشنگمون به خاطر اينكه ميخواستيم از پوشك بگيريمش يك ماه مهد كودك نرفت و بعد از يكماه كه دوباره رفتن به مهد شروع شد كلي با جيغ و داد و گريه رفت تو كلاس.كلاس پسرمونم عوض شد و يه كلاس بالاتر رفت و امسال پيش بهار جون هست.مامان مونا كلي بعد أر تحويل پسرش اومد تو ماشين گريه كرد و انقدر بدنش يخ كرده بود كه تا نيم ساعت اصلا نميتونست رانندگي كنه.خلاصه وقتي مامان مونا اومد خونه ساعت به ساعت به مهد زنگ ميزد و حال پسرش رو ميپرسيد،تا اينكه با يه عكس از كانال تلگرام مهدكودك دلش شاد شد و خيالش راحت .پسرمون خيلي منظم و مرتب و آقا نشسته بود و داشت كاردستي درست ميكرد. ...
29 شهريور 1396

اولين جشن تولد ٤ سالگي

پسر عزيز و قشنگمون تولد ٤ سالگيت مبارك . امسال قرار بود براي پسرمون جشن تولد مفصل بگيريم كه متاسفانه دايي حجت فوت كرد و مهموني بهم خورد و چون بعد از چهلم هم محرم و ماه صفر هست قرار شد مهموني رو بعد از ايّام سوگواري برگزار كنيم. با مامان فرخ و بابا عباس و دايي و خاله رفتيم شمال و روز تولدش هم براي پسرمون كيك و شمع خريدن و رفتيم كنار دريا يه جشن كوچولو براي پسرمون گرفتيم. پسرم اميدوارم هميشه تنت سلامت و لبت خندون باشه. ...
26 شهريور 1396

باز هم بستني

امروز بابا محمد رفت پسرمون رو از مهدكودك تحويل بگيره و توي راه برگشت هم با بابا محمد مهربون بستني خورده بودن و اومدن خونه. ...
26 شهريور 1396

خسته طوري

پسر قشنگ ما عاشق كباب و جوجه كباب مخصوصا بال و كتف هستش.امشب رفتيم بال و كتف بخوريم.از اونجايي كه پسرمون صبح زود بيدار شده بود و تو مهدكودك هم نخوابيده بود حسابي خسته بود و توي خواب و بيداري كتف ميخورد.نه دلش ميومد بخوابه نه دلش ميومد از خوردن منصرف بشه. ...
25 شهريور 1396

عصر جمعه

امروز صبح پسرمون با بابا محمدش رفتن گفتار درماني و بعدم اومدن خونه ناهار خورديم و خوابيديم.بعدازظهرم رفتيم دنبال خاله شيما و ٤ نفري براي شام رفتيم فشم.يه تخت كنار رودخونه انتخاب كرديم و شام خورديم .هوا خنك و عالي بود و پسرمون هم حسابي شامش رو خورد ...
25 شهريور 1396

بابا محمد مهربون

اميرعلي جونم واقعا بايد بهت بگم تو بهترين باباي دنيا رو داري.امروز بعدازظهر كه بابا اومد و رو كاناپه دراز كشيده بود رفتي سيني خميرتو گذاشتي رو شكم بابا و روش نشستي و خمير بازي كردي .بابا محمدم نه نتها ناراحت نشد بلكه خوشحالم شد .يك ساعت رو بابا نشستي و بازي كرد بعدم خودت خسته شدي اومدي پايين. انشاالله بابا محمد هميشه سالم و سلامت باشه و سايش بالاي سر من و تو باشه.     ...
20 شهريور 1396

عينك

پسرم عزيز ما عينك خيلي دوست داره و مدام عينك مامانش رو برميداره ميزنه به چشمش كه اصلا كار خوبي نيست چون باعث ضعيف شدن چشماش ميشه.به خاطر همين خاله شيما جونش براي يه عينك خيلي خوب با فرم عالي ولي شيشه طلقي خريده .امشب كه ميخواستيم بريم سها براي پسرمون لباس بخريم قند عسلمون اصرار داشت كه عينك أسباب بازي وسايل دكتريش رو بزنه ولي چون دسته هاي عينك بزرگ بود رو چشماش نميموند و ميوفتاد .مامان مونا هم همون عينكي كه خاله خريده بود داد به پسرش بزنه.پسر عزيزمون با زدن عينك حسابي احساس بزرگي كرده بود و تو آسانسور خودش رو تو آينه ميديد و ذوق ميكرد.تو خيابونم خيلي مؤدب و سر به زير شده بود.براي شامم كه رفتيم آواچي خيلي آروم نشسته بود.مامان مونا و بابامحمدم...
8 شهريور 1396

بعدازظهر عالي

امروز بعدازظهر پسر قشنگمون با بابامحمد مهربونش رفت استخر و يه دل سير آب بازي كرده بود و سيب زميني و بستني هم خورده بود و موقع برگشت به خونه هم از خستگي تو ماشين خوابش برده بود. خوش به حال پسرمون به خاطر داشتن باباي مهربون و دوست داشتني.   ...
8 شهريور 1396

باي باي پوشك

اين روزا روزاي سختي هست .روزايي هست كه پسر عزيزمون داره با پوشك خداحافظي ميكنه و تقريبا هم مثل هميشه كه تو همه چي همكاري نميكنه و سرسخته تو اين يه مورد هم روال سابق رو در پيش گرفته.مهد كودك هم فعلا نميره تا كامل بتونه دستشويي رفتن رو ياد بگيره.خلاصه براي خودش تو خونه سرگرم هستش.بابا محمدم هم بعدازظهرا براي اينكه پسرمون حوصلش سر نره يا با هم ميرن استخرم يا پارك. اميدوارم هر چه زودتر اين كار و پروسه با موفقعيت تموم بشه بعد از استخر و حسابی آب بازی کردن رستوران وغذای مورد علاقه شازده ...
6 شهريور 1396
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نبض زندگي می باشد